وَ رُوِيَ: أَنَّهُ ع لَمَّا وَرَدَ الْكُوفَةَ- قَادِماً مِنْ صِفِّينَ مَرَّ بِالشِّبَامِيِّينَ- فَسَمِعَ بُكَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّينَ- وَ خَرَجَ إِلَيْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِيلَ الشِّبَامِيِّ- وَ كَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ فَقَالَ ع لَهُ- أَ تَغْلِبُكُمْ نِسَاؤُكُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ- أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِينِ- وَ أَقْبَلَ حَرْبٌ يَمْشِي مَعَهُ وَ هُوَ ع رَاكِبٌ- فَقَالَ ع ارْجِعْ فَإِنَّ مَشْيَ مِثْلِكَ مَعَ مِثْلِي- فِتْنَةٌ لِلْوَالِي وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ
و درود خدا بر او، فرمود: (وقتی امام از جنگ صفّين باز میگشت به محلّه شباميان رسيد، آواز گريه زنان بر کشتگان جنگ را شنيد، ناگاه حرب بن شرحبيل شبامی بزرگ قبيله شباميان خدمت امام رسيد به او فرمود) آيا آن گونه که میشنوم، زنان شما بر شما چيره شدهاند چرا آنان را از گريه و زاری باز نمیداريد (حرب پياده و امام سوار بر اسب میرفتند، به او فرمود) باز گرد، که پياده رفتن رييس قبيلهای چون تو پشت سر من، موجب انحراف زمامدار و زبونی مؤمن است.
(سياسی، اجتماعی)
وَ قَالَ ع وَ قَدْ مَرَّ بِقَتْلَى الْخَوَارِجِ يَوْمَ النَّهْرَوَانِ- بُؤْساً لَكُمْ لَقَدْ ضَرَّكُمْ مَنْ غَرَّكُمْ- فَقِيلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ- فَقَالَ الشَّيْطَانُ الْمُضِلُّ وَ الْأَنْفُسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ- غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِيِّ وَ فَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِي- وَ وَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ
و درود خدا بر او، فرمود: (در جنگ نهروان هنگامی که از کنار کشتگان خوارج میگذشت فرمود) بدا به حال شما آن که شما را فريب داد به شما زيان رساند. (پرسيدند چه کسی آنان را فريفت، ای امير المؤمنين عليه السّلام فرمود) شيطان گمراه کننده، و نفسی که به بدی فرمان میدهد، آنان را با آرزوها مغرور ساخت، و راه گناه را بر ايشان آماده کرد، و به آنان وعده پيروزی داد، و سرانجام به آتش جهنّم گرفتارشان کرد.
(سياسی، اعتقادی)